دلیل یا چیزی دیگر
امروز یکی از دوستان بعد از پست قبلی حرف جالبی زد، گفت که ای بز عزیز، هر کسی زمانی که کاری را شروع میکند، حتما دلیلی منطقی برای انجام آن کار دارد، پس نمیتوان پافشاری در کارها را از داشتن دلیل دانست
برای آن دوست عزیز عرض میکنم که ما همگی دلیلی برای آغاز کارهایمان داریم، و به نسبت قدرت آن دلیل مقداری از ظرفیت روحی و جسمیمان را در یک کفه ی ترازو میگذاریم، از طرف دیگر هر فشار و سختی ای در راه انجام آن کار، مقداری وزنه برروی کفه ی دیگر ترازوی ما میگذارد. حال میبینیم که کسی که علت انجام کارش مرگ و زندگی است، بسیار برای آن تلاش میکند، و هیچ چیز هم جلودار او نیست، چون او ازتمامی ی ظرفیت خود استفاده نموده است. ولی هرچه دلیل ما سبکتر باشد، درصدی که از ظرفیت خود برای آن میگذاریم کمتر است
پس دو راه وجود دارد، یکی اینکه دلایلمان را قوی تر سازیم، تا از ظرفیت موجود بیشتر استفاده نماییم، یا اینکه ظرفیتهایمان را در تحمل مسائل گوناگون بالاتر ببریم که حتی درصد کوچکی از آن بسیار زیاد گردد، این راه حل بسیار بهتر است ولی عملی ساختن آن هم سختتر. به نظر من اگه کمی خودتان را در حالات سختی قراردهید، کم کم ظرفیتهایتان بالاتر خواهد رفت
فعلا من میروم، چون که این چوپون لامصب ما نمی فهمد که این لپ تاپی که من باهاش کارمیکنم چه قدر ارزش دارد، یک وقت دیدی سگهاش اومدن روش نجاست ریختند و خودش هم از رویش رد شد، تازه ترکه ای هم نثار ما کرد.
1 comment:
عجیبه!واقعا عجیه که من چقدر با نظرات شما موافقم انگار یکی داره بلند بلند فکرهای منو می گه.
Post a Comment